♥ داستان ما دوتا ♥

تـــو باشـی بـهار باشــد و چـکاوک هــا...مگر مـن از خوشبختی چه می خواهم؟!

♥ داستان ما دوتا ♥

تـــو باشـی بـهار باشــد و چـکاوک هــا...مگر مـن از خوشبختی چه می خواهم؟!

8

 یه روزی میاد تو خونمون

کنار هم نشستیم
یهو میبینیم دختر کوچولومون
بااصوات نامفهومی
صدامون میکنه
میریم سمتش
میبینیم دسته مبل گرفته
و رو پاهای تپلش ایستاده
تو میری سمتش
بلندش میکنی
میبوسیش
میگی قوربون عروسک بابا بشم
ک بزرگ شده میخواد راه رفتن
یاد بگیره
بعد دوتاییمون
دستاشو میگیریم
و میخوایم اولین قدمای زندگیشو
یادش بدیم
چ روزی بشه اون روز



امییییییییییید*_*

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.